دیگه چه خبر؟ che khabar
خبر ، تحلیل و مقالهدیگه چه خبر؟ che khabar
خبر ، تحلیل و مقالهروزانهها
همه- خط امام امام بدون خط امام ، امام بی هویت است
- ستاد مردمی دکتر سعید جلیلی
- وعده صادق
- زاهدان پرس
- دیدبان
- باشگاه جهانی خادمین اهل بیت
- موسسه عصر بیان معنوی
- طراحی سایت خبری
- پایگاه خبری شهدای ایران
- دکتر رائفی پور وبلاگ توسط استاد رائفی پور اداره نمی شود.
- پورتال وزارت کشور
پیوندها
دسته‌ها
- منطقه خاورمیانه 474
- بین الملل 148
- اخبار و تحولات داخلی 262
- تصاویر 123
- مقالات و گزارشات مختلف 64
- انتخابات ریاست جمهوری 1392 121
- صوت و فیلم 42
- رایحه ظهور حضرت مهدی (عج) 116
- جبهه و جنگ 38
- دکتر رائفی پور 7
- کاریکاتور 25
- الا یا اهل العالم 7
- وبگردی 8
- صفحه اول روزنامه ها(سال91) 114
- مذهبی و مناسبت 77
- صفحه اول روزنامه های اقتصادی 4
- خبرنویسی 1
- محرم 1391 4
- تقویم تاریخ 2
- صفحه اول روزنامه ها(سال92) 86
- بحران در شبه جزیره کره 28
- محرم 1392 6
ابر برجسب
اسرائیل وهابیت داعش آمریکا ایران تروریست سوری عراق عکس تصاویر صفحه اول روزنامه ها مصر ظهور امام زمان(عج) امام خامنه ای سوریهبرگهها
جدیدترین یادداشتها
همه- آمادگی برای ظهور امام زمان(عج)
- کانال خبری چه خبر در تلگرام
- یکی از اخرین مکالمات شهید خزایی و همکارانش در تهران
- به شهدای دفاع از حریم اهل بیت علیهم‌السلام به طور ویژه افتخار می‌کنیم
- تصویری که کانال تلگرامی رهبر انقلاب از امام خمینی منتشر کرد
- وداع با پیکر مهندس شهید عملیات تروریستی کرکوک
- نامه ای به رئیس جمهوردکترحسن روحانی
- گفتگو با وهابی جدا شده از دربار آل سعود
- تا قدرش را ندانیم،نمی آید
- بشارت سید حسن نصرالله به ملت و ارتش یمن
- از عاشورای کربلا تا عاشورای یمن و سوریه؛ از آل‌سفیان تا آل‌سعود
- زمینه‌سازی برای ظهور حضرت مهدی(عج) در حال اتفاق افتادن است
- عزیزان من! خودتان را مجهّز کنید
- اولین روز مدرسه دختر یک شهید مدافع حرم
- ترامپ: رئیس‌جمهور شوم کاری می‌کنم ایرانی‌ها «مرگ بر آمریکا» نگویند
- لعن الله علی آل سعود
- تصاویر/ یلدای امسال مهدوی است
- گزارش تصویری/ مراسم وداع با 4 شهید مدافع حرم
- کانال خبری چه خبر؟
- روز مباهله
- کانال خبری چه خبر؟
- آمادگی‌ها و گزینه‌های خود را برای مقابله با انواع تهدیدات به‌طور دائم ارتقا دهید
- شهید زنده دو عرصه جنگ نرم و سخت
- صفحه شخصی اینستاگرام
- فلسطین ! ما پیروزیم
نویسندگان
- علی جعفری 1848
بایگانی
- آذر 1396 1
- تیر 1396 1
- آبان 1395 5
- مهر 1395 7
- شهریور 1395 1
- دی 1394 1
- آذر 1394 1
- آبان 1394 1
- مهر 1394 3
- شهریور 1394 2
- تیر 1394 4
- فروردین 1394 2
- اسفند 1393 1
- بهمن 1393 4
- دی 1393 1
- آذر 1393 5
- آبان 1393 2
- شهریور 1393 1
- مرداد 1393 3
- تیر 1393 4
- اردیبهشت 1393 1
- فروردین 1393 3
- اسفند 1392 8
- بهمن 1392 5
- دی 1392 4
- آذر 1392 29
- آبان 1392 50
- مهر 1392 78
- شهریور 1392 64
- مرداد 1392 80
- تیر 1392 100
- خرداد 1392 144
- اردیبهشت 1392 162
- فروردین 1392 152
- اسفند 1391 116
- بهمن 1391 110
- دی 1391 129
- آذر 1391 175
- آبان 1391 296
- مهر 1391 92
خانوووم... برسونمت؟؟
هر چیزی، زیاد بودنش دل را میزند. این را باید از آنهایی پرسید که حقیقت حجاب را باقلب و جان درک کردهاند...
"خانوووووووم... شــماره بدم؟؟؟؟؟؟"
"خانوووم برسونمت؟؟؟؟؟؟؟"
"چند لحظه از وقتتو به مــــا می دی؟؟؟؟؟؟"
اینها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصـلا اهل این حرفـــــها نبود...
این قضیه به شدت آزارش می داد. تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود و به روستای خودشان بازگردد.
روزی به امامزاده نزدیک دانشگاه رفت. شـاید می خواست گله کند از وضعیت این شهر لعنتی!
دخترک وارد حیاط امامزاده شد. خسته بود. انگار فقط آمده بود گریه کند.
دردش گفتنی نبود...
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد. وارد حرم شد و کنار ضریح نشست. زیر لب چیزی میگفت. حالا چه میگفت الله اعلم!
چند ساعت بعد...
"خانم پاشو"
"پاشو سر راه خوابیدی"
"مردم میخوان زیارت کنن"
دخترک در کنار ضریح درحالی که هنوز شبنم اشک در گوشه چشمانش دیده میشد از خواب پرید. کنار ضریح خوابش برده بود...
سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت 8 خود را به خوابگاه برساند. به سرعت از آنجا خارج شد.
وارد شــــهر شد... شهر شلوغ بود مثل همیشه امــــــــــــا نه مثل همیشه!
انگار چیزی شده بود...
دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد...
انگار محترم شده بود...
نگاه هوس آلودی تعقیبش نمی کرد...
چیزی شبیه به امنیت!
با خود گفت: من مستجاب الدعوه شدم یا خدا از دستش در رفت و اجابت کرد؟!
بدجور گنگ شده بود. به اطراف نگریست تا خوب چشمانش را باز کند. تا چند ساعت پیش هرزه ها با نگاهشان میدریدنش...
گفت: خوابم؟؟؟؟؟؟؟؟!! شاید خوابم...
امــــــــــــــــــــــــــا
به خود آمد...
دید چـــادر امامــزاده را تحویل نداده، چادر هنوز سرش بود...
http://abna.ir/data.asp?lang=1&id=445872
