LHVnews نوشت: انفجار
در نزدیکی خط پایان مسابقات ماراتن بوستون سبب شد تا بار دیگر نگاه دوربین
های خبری به سوی خاک امریکا منعطف شود. نقشه ای تکراری که هر چند سال نیاز
است تا بحران های پیش روی ایالات متحده را منهدم کند.
این انفجارها که هم زمان با انفجارهای
زنجیره ای دیروز 15 آوریل در عراق و حمله تروریست های سوری به شهرهای
شمالی لبنان رخ داد، پیام های مهمی می تواند داشته باشد که با نگاهی به
حوادث 11 سپتامبر به خوبی دریافت میشوند.
سال 2001 مشروعیت ایالات متحده با چالش
رو به رو بود. مهم تر آن که این کشور در راستای سیاست های اسلام هراسی
خود، نیاز به توجیهی داشت تا با نفوذ به غرب آسیا، تحمیق ملت ها را در
کشورهای مسلمان نهادینه سازد و از این طریق پیشرفت های آنان و به ویژه
گرایش به اسلام را کاهش دهد.
لذا با پدید آوردن غولی به نام القاعده،
به افغانستان و عراق نفوذ کرد و با توسل به رسانه های خود، از مسلمانان
چهره ای خشن به وجود آورد.
لابی های صهیونیسم با به نمایش گذاشتن
تراژدی 11 سپتامبر، صحنه ای مملو از مظلوم نمایی را طراحی و اجرا کردند که
با حضور بازیگر ستاره وقت "جورج بوش" رئیس جمهور امریکا، این جریان به اوج
خود رسید. با این امر، کلید سیاست اسلام هراسی را در پس پرده انتقام از
حقوق مردم این کشور زدند.
پس از گذشت یک دهه از این اتفاق، هم
اکنون سیاست های استعماری فرانو ایالات متحده، به مرور از غرب آسیا به شرق
این قاره پهناور در حال انتقال است.
شاید بتوان حوادث بوستون را نمایشی برای
ورود به شرق آسیا خواند. صحنه ای به وجود می آید و طی آن اف بی آی وظیفه
یافتن مجرم یا مجرمان را دارد. در انتها نیز ماجرا ختم به گروهی تروریستی
شده و پایگاه آن در چین یا کره شمالی پیدا می شود.
فرضیه های دیگری نیز وجود دارد. با
تمرکز بر کتاب 2030 در نگاه شورای اطلاعات ملی امریکا و شناخت صحیح زمین
بازی، می توان این فرضیه ها را تبیین نمود:
1- با توجه به مطالب بالا، یکی از مهم
ترین سیاست های به نمایش گذاشتن تراژدی بوستون می تواند سیاست های چین
هراسی ایالات متحده باشد.
این کشور با به راه انداختن اختلافات
مرزی میان پکن و ژاپن درصدد است تا تحت عنوان میانجی یا مدافع توکیو، به
شرق آسیا نفوذ کند اما با افزایش تهدیدهای کره شمالی لازم است سریع و به
صورت گسترده در این حوزه حاضر شود. در نتیجه یکی از گزینه های پیش روی اف
بی آی می تواند این باشد که جریان بمب گذاری را به پیونگ یانگ نسبت دهد.
2- سوریه نیز از مناطق حساس و سوق
الجیشی حال حاضر است. لابی صهیونیسم پس از گذشت یک سال و نیم نتوانست با
اتکا بر جریان ساختگی القاعده و سلفی ها، این کشور را غصب نماید. سران
آنگلوصهیون به خوبی متوجه شده اند که تاریخ مصرف القاعده به پایان رسیده و
با تکیه بر آن موفق به غصب سوریه نمی گردند.
بر این اساس در صدد هستند تا با کشاندن
ناآرامی ها به شمال لبنان که طی چند روز اخیر شاهد آن بوده ایم، حزب الله
را رو در روی تروریست های حاضر در سوریه قرار دهند. همچنین می کوشند با به
اجرا در آوردن دکترین شوک، در حالی که اذهان عمومی متوجه مظلوم نمایی
ایالات متحده است، اتاق فرمان امریکا یعنی اسرائیل، طی حمله ای ضربتی بخش
هایی از خاک سوریه را به تصرف خود در آورد.
حال باید تامل کرد و در روزهای آینده
منتظر بود تا مشخص شود این نمایش جدید به کارگردانی کشورهای آنگلو صهیون که
این بار سوپر استارش امریکاست، به دنبال چیست و به چه میزان گزارش شورای
اطلاعات ملی امریکا (که متشکل از 16 نهاد اطلاعاتی و امنیتی ایالات متحده
است و چند ماه پیش به اوباما ارائه شد) تحقق می یابد.