شهید شیخعباس لحام، امام جماعت حرم حضرت رقیه (س) در دمشق بود که حدود ۸ماه پیش در نزدیکی منزل خود توسط افراد وابسته به گروهک وهابیت به شهادت رسید.
شهید شیخ عباس لحام امام جماعت 42 ساله حرم حضرت رقیه(س) در دمشق بود که حدود 9 ماه پیش نزدیک حرم حضرت رقیه توسط افراد وابسته به وهابیت به شهادت رسید. ایشان چهار فرزند به نامهای حسین، رقیه، حورا و زهرا داشت. وی دروس طلبگیاش را در حوزه حضرت زینب خوانده و همزمان دانشجوی حقوق نیز بود.
آنچه میخوانید گفتوگویی است کوتاه با «بتول خلیل» همسر این شهید عزیز.
*شهید لحام بسیار اهل فعالیتهای فرهنگی بود و در حسینیه «ملیحه» کار میکرد. شور و نشاطی که او داشت زبانزد همه محل بود.
*شیخ عباس عاشق ایران و علیالخصوص مشهد بود و همیشه دلش میخواست روزی به این کشور سفر کند و به زیارت امام رضا(ع) برود. وی اخبار مربوط به ایران را پیگیری میکرد و در پی این بود که زبان فارسی را یاد بگیرد.
*همسرم بسیار مهربان بود، اگر یک تکه هم نان داشت حتما با نیازمندی آن را تقسیم میکرد. او سعی میکرد به عنوان یک روحانی مواظب رفتارش باشد و حتی گاهی جلوی منزل را مرتب میکرد تا مردم را نسبت به روحانیت خوشبین کند.
*شهید لحام روزهای آخر به دخترمان میگفت: با این که الان مخالفین با روحانیت به شدت مشکل دارند و امکان دارد ما شهید شویم ولی باید این لباس را بپوشیم و به وظیفه خودمان عمل کنیم. اطرافیان به او میگفتند: موقع رفت و آمد عمامهات را بردار، خطرناک است و ممکنه بلایی سرت بیاورند ولی او قبول نمیکرد.
به شیخ عباس میگفتند: لااقل منزلت را عوض کن و به جای امنی برو، ولی او می گفت: هرچه خدا بخواهد همان میشود.
*حدود یک ساعت از منزل ما تا حرم حضرت رقیه(س) فاصله است. آن روز شیخ عباس بعد از نماز مغرب و عشاء در راه برگشت به خانه بود که توسط عدهای ناشناس به شهادت میرسد.
*ایشان به قدری رفتارش خوب بود که حتی یک خانم بی حجاب شیفته اخلاقیات شیخ عباس شده بود و دائم مواظب بود کسی به او بی احترامی نکند. روزی که همسرم را ترور میکنند، تیمی برای ربایش ایشان آمده بوده و همزمان که به سمت او میروند این زن متوجه شده و در خانهاش را باز میکند تا شیخ عباس را نجات دهد ولی این افراد که متوجه میشوند سریع اقدام به شلیک گلوله با صدا خفه کن کرده و اینگونه همسرم را به شهادت میرسانند.
*شیخ عباس لحام که دلش میخواست به حج برود، قرار بود امسال به آرزویش برسد و خانه خدا را زیارت کند که نشد و به دیدار خود خدا شتافت.
*الان تنها آرزویم این است که فرزندانم را طوری تربیت کنم که راه پدرشان را ادامه دهند.