استاد اصغر طاهرزاده
● جبهه مذهبی نمیتواند متوجه جایگاه تاریخی احمدینژاد شود
بخواهید و نخواهید ما از پدیده احمدینژاد در تاریخ خود چیزهایی بهدست خواهیم آورد ولی چرا کار به اینجا کشید که نیروهای مذهبی و معتقد به انقلاب نهتنها به کمک او نیامدند بلکه تا حدی مانع کار او هم شدند، در حالی که مقام معظم رهبری در دیدارشان با مجلس هشتم فرمودند با این دولت انقلابی خیلی میتوانید کارها را جلو ببرید. حتی تعبیر دولت انقلابی را بکار بردند و معلوم بود که رهبری خوشحال بودند که شرایطی به وجود آمده که میتوانیم از چندین بنبست تاریخی عبور کنیم ولی دیدید که جریانهای مخالف بعد از 4 سال به خود آمدند و ممانعتها را شروع کردند و آقای احمدینژاد را در دولت دهم زمینگیر کردند. در اینکه انقلاب اسلامی بحمدالله از تجربه پدیده احمدینژاد نردبان بزرگی میسازد و با جهشی شایسته موانع را پشت سر میگذارد، شک نداشته باشید. اما بالأخره از این پدیده ساده نگذرید که چرا ساختارهای فرهنگی ما در جبهه مذهبی نمیتواند متوجه جایگاه تاریخی احمدینژاد شود و با طرح بهانههایی نه چندان مطمئن به او پشت میکند، بهطوری که بین دولت ایشان و نیروهای اصولگرا تعارض پیش میآید.
با اینکه میتوان از سخنان رهبری در دولت نهم اینطور فهمید که دولت آقای احمدینژاد دولت ایدهآل رهبری بود و دولت میخواست مقاصد امام را در نظام اجرایی دنبال کند و سخنان رئیس جمهور نشان میدهد که به عمق معارف عالیه اهل البیت(ع) آگاهی و ایمان دارد. به همین جهت بنده تأکید میکنم پدیده احمدینژاد در این برهه از تاریخِ انقلاب باید ما را بیدار کند که چرا هنوز تاریخ ما در بین نخبگان ظرفیت تحقق اهداف متعالی خود را ندارد، فکر میکنم برای همه این عبرت پیش آمد که گویا مذهبیهای ما نیز تا آنجاها که احمدینژاد میخواهد جلو برود همراهی نمیکنند و بدخواهان میتوانند از طریق جریانهایی که در تاریخ ما خانه کردهاند نیروهای مذهبی ما را تحت تأثیر قرار دهند و ما را متوقف کنند. عقلا این عبرت را گرفتند که در بین جریانهای اصولگرا هم هنوز تاریخِ دفاع مستقیم از احمدینژاد نرسیده و اگر رهبری مستقیماً از دولت دهم دفاع کنند همان نیروهای مذهبی آقا را تنها میگذارند، در حالی که انتظار داشتند با توجه به تأییدهایی که از دولت در برهههای مختلف، حتی بعد از خانهنشینی آقای احمدینژاد داشتند، نیروهای مذهبی طور دیگر عمل میکردند. مقام معظم رهبری با آن بصیرت الهی که دارند متوجهاند هنوز باید با نیروهای انقلاب مدارا کرد و احمدینژاد هم باید بپذیرد که فدا شدن برای انقلاب عین نور است و احتمالاً هم پذیرفته است.
● مؤتلفه خود را به هاشمی نزدیکتر احساس میکند تابهاحمدینژاد
همه باید متوجه باشیم که اعضای حزب مؤتلفه نه ضد دیناند و نه ضد انقلاب، با آن همه سابقه مجاهده و زندان و شکنجه، ولی نوع نگاهشان به مذهب و انقلاب طوری است که خود را به آقای هاشمی نزدیکتر احساس میکنند تا به آقای احمدینژاد، و این در حالی است که آقای احمدینژاد ابداً انتظار نداشت جریانهای مذهبی مثل مؤتلفه جایگاه او را درک نکنند. آقای هاشمی ادبیات ارتباط با جریانهایی مثل مؤتلفه و علما را میشناسد و در همین راستا در زمان ریاست جمهوری خدمت علما میرفت و حساسیتهای آنها را رعایت میکرد در حالیکه آقای احمدینژاد با نگاه مخصوص به خود متوجه بود در شرایط موجود ساختار حوزه در خطر است، چون طلبه و خانواده او آینده ندارد، بیسر و صدا بودجه لازم جهت بیمه و بازنشستگی طلبه را حل کرد. انتظارش آن بود که نیروهای مذهبی متوجه شوند با این کار تاریخِ حوزه تغییر میکند و از این جهت معنی حضور تاریخی احمدینژاد را بفهمند بدون آن که انتظار داشته باشند آقای احمدینژاد برود گزارش کارهای جزئی را به علما بدهد.
این مثال را به این منظور عرض کردم که یک مقدار بتوانیم به همدیگر نزدیکتر بشویم و معنای جایگاه تاریخی احمدینژاد را روشن کنیم و عرض کنیم در همه امور حساسیت آقای احمدینژاد از همین جنس بود که میخواهد ما را از مشکلات بنیادین موجود رهایی دهد. ولی روح تاریخی ما این نوع حساسیتها را نمیفهمد. در همین راستاست که باید ما از پدیده احمدینژاد عبرت بگیریم و ظرفیت زمانه خود را بشناسیم که چرا هنوز به اهدافی که انقلاب باید بهطور جدی پشت سر بگذارد، حساس نیستیم و تنگناهای اساسی خود را نمیشناسیم و از حساسیتهایی بالاتر از حساسیتهای اصولگرایی سنتی جلوتر نمیرویم. حتی عدهای بحث وقتشناسی از نظر اهل البیت(ع) را که بنده با آن همه امید مطرح کردم، برنتابیدند و گفتند یعنی چه که طاهرزاده میگوید هر کاری در هر زمانی قابل عمل نیست.
● مقابله با تفسیر المیزان علامه طباطبایی
در مورد مباحث فرهنگی نیز موضوع از همین قرار است که تا ظرفیت هر حرف حقی فراهم نباشد نمیتوانید بزنید. وقتی بعضی از جریانها در حوزه علمیه قم در آن زمان که علامه طباطبایی «رحمةاللهعلیه» با آنهمه احتیاط المیزان را مینویسند، باز با او مقابله میکنند شما نیز باید پذیرش زمانه را در نظر بگیرید. حضرت امام در درددل خود میگویند:
«در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی که شاه شیعه است! عدهای مقدس نمایِ واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرقشدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعضی افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الاّ عالِم سیّاس و روحانیِ کاردان و زیرک، کاسهای زیر نیم کاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود که هرکس کج راه میرفت متدینتر بود. یادگرفتن زبان خارجی، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بهشمار میرفت. در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چرا که من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها مانند وضع کلیساهای قرون وسطی میبود.»
● چرا امام به دیدار شریعتمداری رفت
شما اگر فعلاً بتوانید نشان بدهید میتوان یک هندسه فکری داشت که در ذیل شخصیت اشراقی امام«رضواناللهتعالیعلیه» انقلاب را جلو برد و این را در کنار سایر فکرها مطرح کنید، کار خوبی کردهاید ولی به شرطی که کارتان به تعارض با سایر فکرها کشیده نشود و به شرطی که مثل حضرت روحالله خمینی بفهمانید که نهتنها دست علما بلکه دست طلاب را هم میبوسم. به امام ایراد گرفتند چرا خانه آقای شریعتمداری رفتید؟ بنده نظرم این است خدا پاداشی که به حضرت امام داد و موانع بزرگی را از جلو انقلاب عقب زد به جهت آن بود که ایشان در آن شرایطِ تاریخی به خانه شریعتمداری رفتند. شما شرایط تاریخی آن روز را در نظر بگیرید که جریانهایی ذیل آقای شریعتمداری داشتند یک جریان فرهنگی میشدند. امام وظیفه خود دیدند بروند و به اینها امنیت بدهند تا انگیزه مقابله با نظام در آنها از بین برود، امنیت به کسی دادند که بعداً حاضر به ترور امام توسط قطبزاده شد تا او را به جای امام بنشانند و نتیجه ملاقات امام با شریعتمداری آن شد که خدا کمک کرد تا او از سر راه انقلاب برداشته شود. این یک مثال بود، انطباق و عدم انطباق آن با موضوع به عهده شما است. آنچه به دنبال آن هستم اظهار مکنونات درونیام است در عبرتگیری از پدیده احمدینژاد در تاریخی که در آن هستیم و این را نکته مهمی میدانم، هر چند درک حقیقت مطلب محسوس و قابل اشاره نیست.
● احمدینژاد انقلابی عمل کرد
بنده از اردیبهشت سال 1390 تا حال دائم به موضوع تقابل جریان اصولگرایی سنتی با آقای احمدینژاد فکر میکنم و معتقدم این موضوع چیزی نیست که بتوان از فکرکردن در مورد آن رها شد. کمی موضوع را بازخوانی کنید و جایگاه آقای احمدینژاد را و خدمات بسیار تاریخساز او را در نظر بگیرید. چه در تغییر جهت انقلاب به سوی اهداف اصلی در داخل و چه در نمایاندن حقیقت انقلاب در جهان، که دقیقاً در هر دو جبهه به عنوان کسی عمل کرد که از جنس انقلاب بود و بدانیم این سنت خدا است که به ما وعده داده «إِن رو الله لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» یقیناً آنچه را ایشان در داخل و خارج شروع کرد نتایج خود را به بار مینشاند. خداوند به ایشان توفیق بدهد که جایگاه خود را بداند که چه نقشی در کنار انقلاب اسلامی در تاریخ آینده دارد و از آن مهمتر بفهمد راز مقابله جریان اصولگرایی سنتی با او چیست و از این جهت به زمان خود عارف شود که به تعبیر امام صادق(ع): «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللوایس»آنکه نسبت به زمان خود دانا است، گرفتار امور اشتباهانگیز که مایه گمراهی است نمیشود.
● مخالفین تلاش میکنند تا وانمود کنند احمدینژاد پدیده جدیدی نبود
تمام موضوعاتی که روی سایتها در نقد آقای احمدینژاد مطرح میشود بر این اساس است که نگذارند این روحیه در آینده ادامه پیدا کند و طوری خبرسازی میکنند که بگویند احمدینژاد چیز مهمی نبود حتی در ریخت و پاشهای اداری مثل قبلیها بود، پس پدیده جدیدی ظهور نکرده تا امیدوار شوید انقلاب در آینده خود چنین اشخاصی را میپروراند، ادامه انقلاب همان روش آقای هاشمی و آقای خاتمی است و احمدینژاد چیزی است که نباید میآمد. علامه امینی میفرمایند تک تک این روایاتی که در وصف خلیفه اول و دوم و سوم جعل شده روی حساب جعل شده تا آن حدی که به تعبیر بنده افرادی مثل محیالدین بن عربی و مولوی هم که ارادت کامل به علی(ع) دارند، نمیتوانند خیلی بین آن خلفا با علی(ع) تفکیک کنند. همه آن روایات را در وصف سه خلیفه جعل کردند تا بگویند علی(ع) چیز جدایی نیست، ادامه اسلام در آینده همانی است که خلیفه اول و دوم و سوم نشان دادند و علی(ع) غیر از آنها نیست، تا ما در آینده اسلام نظر به مهدی(عج) نداشته باشیم.
جریانهای فکری مقابل آقای احمدینژاد وقتی متوجه شدند با ظهور احمدینژاد همه معنای آنها نفی میشود با تمام قدرت به میدان آمدند و آقای موسوی را که در نمک خوابانده بودند برای مقابله با آقای احمدینژاد به میدان آوردند تا کار را تمام کنند و وقتی این پروژه به نتیجه نرسید به دنبال پروژه بعدی بودند که در اولین فرصت عملیاتی کنند و با جریان خانهنشینی آقای احمدینژاد فرصت را غنیمت شمردند و موضوع را طوری طرح کردند که جریان اصولگرای سنتی تصمیم بگیرد به کلی از احمدینژاد عبور کند، بدون آن که متوجه تبعات عبور از احمدینژاد باشد. با این که مقام معظم رهبری«حفظهالله» همان زمان که آقای احمدینژاد خانهنشینی کرده بود فرمودند ایشان با اصل نظام و ولایت فقیه مسئلهای ندارد، ولی به هر صورت معلوم شد اصولگرایی سنتی جایگاه تاریخی احمدینژاد را نمیفهمد و با هر جریانی که غیر جریان اصولگرایی سنتی باشد به چشم دشمن خود، حتی دشمن انقلاب نگاه میکند.
● رهبری از سخنان احمدینژاد در نیویورک دفاع کردند
آقای احمدینژاد در مورد گفتوگو با امریکا در سفر اخیرشان به نیویورک گفتند: «اگر امریکا رفتارش را نسبت به ملت ایران تغییر دهد و بر اساس عدالت و راستی و عقلانیت حرکت کند و همچنین حیثیت خود را خرج رژیم جعلی صهیونیستی نکند امکان برقراری رابطه با امریکا دور از تصور نیست». از طرف بعضی نمایندگان مجلس و یا بعضی از روزنامهها و سایتهای اصولگرا برخوردهایی تندی با این سخنان شد و تلاش کردند بگویند مواضع رهبری با رئیس جمهور متفاوت است. حتی بعضی گفتند از موضع رئیس جمهور احساس شرم میکنند. عدهای گفتند: سخنگفتن رئیس جمهور در این زمینه یک اشتباهی است که باید انگیزه طرح اینگونه مباحث را برای مردم روشن کند و دست گروه انحرافی در کار است و این اوج انحراف است. در حالیکه مقام معظم رهبری در دیدار با برگزیدگان اقشار مختلف مردم در خراسان شمالی با اشاره به پیشرفت خوب در ادبیات مقابله با زورگویان جهانی فرمودند: «یکی از عرصههای پیکار با دشمنان، عرصه حرفزدنهای بینالمللی است و مسئولان ما امروز در پشت میز مذاکرات گوناگون و تریبونها، حرفهای پخته، جامع و جالب و درست میزنند» که معلوم است این جملات دفاعی است از آقای احمدینژاد در مقابل آن نوع برخوردهای تندی که با سخنان ایشان شد.
● جریانهای مذهبی به یک سرگیجه دچار میشوند
درست است که روح انقلاب اسلامی به چیزی بیشتر از آنچه آقای هاشمی در نظر دارند نظر دارد و حتماً از آقای هاشمی بیش از پیش عبور میکند و طبیعی است که در جریان عبور از آقای هاشمی به احمدینژاد و چیزی گستردهتر از آقای احمدینژاد میرسد ولی بالأخره برای مدتی جریانهای مذهبی به یک سرگیجه دچار میشوند و این یک پدیده بسیار عبرتآموزی است تا ما متوجه باشیم در امور فرهنگی نیز باید تحمل زمانه را در نظر بگیریم و اگر رسول خدا(ص) میفرمایند: «انا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلم عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ»ما گروه انبیا دستور داریم در حد عقل مردم به آنها سخن بگوییم. بفهمیم اگر نتوانیم از پدیده احمدینژاد در امور فرهنگی عبرت بگیریم در ارائه معارف عالیهای که حضرت امام بجا گذاردند، عقیم میشویم.
● زمانشناسی امام صادق(ع)
امام صادق(ع) با توجه به ظرفیت زمانه عمل میکردند آنجایی که دوانقی به جهت سعایتی که از حضرت در نزد او کرده بودند منصور به ربیعِ حاجب دستور داد حضرت صادق(ع) را حاضر کنند. وقتی خلیفه چشمش به حضرت افتاد گفت: «َقتَلَنِیَالله إِنْ لَمْ أَقْتُلْکَ أَتَلْحَدُ فِی سُلْطَانِی وَ تَبْغِینِیَ الْغَوَائِل» خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم! آیا تو درباره سلطنت من به جدال پرداخته و مردم را بازگردانی، و نقشه برای (به هم زدن خلافت) من میکشی؟ حضرت صادق(ع) در چنین فضایی و با توجه به زمانهای که در آن به سر میبرند میفرمایند: «وَالله مَا فَعَلْتُ وَ لَا أَرَدْتُ وَ إِنْ کَانَ بَلَغَکَ فَمِنْ کَاذِبٍ وَ لَوْ کُنْتُ فَعَلْتُ لَقَدْ ظُلِمَ یُوسُفُ فَغَفَرَ وَ ابْتُلِیَ أَیُّوبُ فَصَبَرَ وَ أُعْطِیَ سُلَیْمَانُ فَشَکَرَ فَهَؤُلَاءِ أَنْبِیَاءُالله وَ إِلَیْهِمْ یَرْجِعُ نَسَبُکَ فَقَالَ لَهُ الْمَنْصُورُ أَجَلْ ارْتَفِعْ هَاهُنَا فَارْتَفَع» به خدا من چنین نکرده و نه چنین قصدی داشتهام! و اگر سخنی در این باره به تو رسیده از دروغگویی بوده است (که به من دروغ بسته) و اگر خواهی کرد (آنچه گفتی) پس همانا به یوسف ستم شد و او بخشید و ایوب به بلا دچار شد و صبر کرد و به سلیمان نعمت داده شد و او شکر کرد و اینان پیغمبران خدا هستند ونژاد تو نیز به آنان رسد. منصور به کلی تغییر روحیه داد و حضرت را به نزد خود خواند. ملاحظه کنید حضرت چگونه شرایط را تشخیص میدهند و عمل میکنند، در زمانیکه صلاح نمیبینند با منصور دوانقی در رابطه با حکومت بنیعباس درگیر شوند و از مردمی که آمادگی حکومت امام معصوم را ندارند غافل نیستند وگرنه امام نه از منصور دوانقی میترسند و نه نگران آینده خود هستند ولی میفهمند زمانه هنوز ظرفیت حاکمیت امام معصوم را ندارد و به همین جهت به تدوین معارف اسلامی پرداختند و پایه فرهنگی شیعه جعفری را بنیان نهادند.
● سعی کنیم تأکید رهبری بر عقلانیت گم نشود
مقام معظم رهبری «حفظهالله» در چهاردهم خرداد 1390 که در حرم حضرت امام صحبت میکردند یکی از مشخصههای مکتب حضرت امام خمینی «رضوانالله تعالیعلیه» را عقلانیت معرفی کردند. همه باید سعی کنیم این حرف گم نشود، ایشان روشن کردند، عقلانیت در مکتب امام یعنی شناختن زمان. ملاحظه کردید امام صادق(ع) نفرمودند چون که ما بر حقیم پس کوتاه نمیآییم، اگر میخواهید این انقلاب بماند و آنچه که معتقدید حق است جای خود را در تاریخ آینده باز کند از برخورد حضرت صادق(ع) و نمونههای شبیه به آن نتیجه لازم را بگیرید، اسم این کار محافظهکاری نیست، عقلانیت است که برای انجام کارهای بزرگ و اهداف متعالی باید شرایط را در نظر گرفت و شرایط را برای آن کارها آماده کرد. ممکن است اشکال کنید که این مثال شما با موضوعی که مطرح است تطبیق ندارد بنده هم اصراری ندارم بر این که حتماً مثال من با موضوع منطبق است، همینطور که عرض بنده به این معنا نیست آنجایی که شرایط ما «بدر» و «خیبر» است مثل وقتی عمل کنیم که شرایط ما شِعب ابیطالب بود، ولی باید بدانیم در موقعیت «بدر» و «خیبر» چگونه عمل کنیم که کار جلو رود و همراهان تنهایمان نگذارند. آنچه نباید فراموش کنیم این است که چنین فرهنگی در سیره اهل البیت(ع) هست که متوجه ظرفیت زمانه بودند و بر این اساس تأکید میکنم حرفهای شما در جبهه فرهنگی نباید طوری باشد که حاصل آن نفی سایر جریانهای فرهنگی گردد که در ذیل امام و رهبری قرار دارند و یا اگر در ذیل شخصیت فکری و فرهنگی امام و رهبری نیستند حدّاقل بهطور آشکار بنای مقابله با امام و رهبری را ندارند.
● بخشی از اصولگرایان علیرغم تذکرات رهبری کار خود را میکنند
اگر با دقت روی سخنان امام متمرکز شویم چیزی برای غرب و جریانهای غربزده نمیماند ولی طوری عمل کنیم که غربزدگانِ غافل را آگاه نماییم و از این جهت عبرتگیری از پدیده احمدینژاد را فراموش نکنیم وگرنه به راحتی در جبهه فرهنگی از میدان به خارج پرت میشوید. آقای احمدینژاد ظرفیت جایگاه تاریخی را که باید در آن اقدام میکرد بیش از آن میدید که واقع شد و ما باید از این موضوع عبرت بگیریم، بخصوص که در این راستا بسیاری از آرمانهایی که رهبری مد نظر داشتند آسیب دید و با موضعگیری جریان اصولگرایی سنتی در مقابل آقای احمدینژاد عملاً آرمانهای عدالتخواهی و اصلاح امور اداری کشور و عبور از اصولگرایی حزبی، به حاشیه رفت. مجلس با انگیزه مقابله با آقای احمدینژاد عملاً سخنان رهبری را نشنیده گرفت. رهبری در تاریخ 21/10/1388 در ملاقاتی که فراکسیون انقلاب اسلامی با ایشان داشتند فرمودند:
«من بارها این نکته را به بعضی از همین آقایان هم گفتهام. بنده معتقدم
لایحه دولت را باید گرفت؛ اگر اشکالی دارد، اشکال را به دولت گفت تا خود
دولت برطرف کند و مجدداً لایحه را بیاورد و تصویب شود. این حرفی که دولت
میزند و میگوید لایحه من را میگیرند و 100 درصد را تبدیل میکنند به 50
درصد، 60 درصد، به اعتقاد ما این اشکال واردی است، این اشکال درستی است.
حتی در مورد وزرا هم اعتقادم همین است. یک وقتی هم اینجا گفتیم، آقایان هم
بودند؛ رؤسای سه قوه همهشان بودند، جماعت دیگری هم بودند. بعضیها گفتند
آقا دولت خودش ناسازگاری میکند، شما هم یک حرفی میزنید. گفتم این
اعتقاد من است. واقعاً اگر چنانچه رئیس جمهور هیأت وزیران را به مجلس
بیاورد و مجلس بگوید نه، من به خاطر این یک نفر، هیأت وزیران را قبول
نمیکنم؛ برگرداند، او ترکیب را هر جور که میخواهد درست کند، مجدداً
بیاورد؛ این برای دولت و مجلس بهتر است تا اینکه بگیرند وزرا را یکی یکی
تکه پاره کنند. البته باید طبق قانون عمل کرد.»
ولی ملاحظه فرمودید بعد از این صحبت، هر دو سالی که دولت لایحه بودجه را به مجلس داد، مجلس کار خود را کرد.
مقام معظم رهبری «حفظهالله» با جریانی از اصولگرایی روبهرو هستند که در عین احترام به رهبری، کار خودش را میکند و بحمدالله رهبری با تذکرات پی در پی روشن میکنند چه جریانی صادقانه به دنبال رهبری است و چه جریانی صرفاً ادعای پیروی از رهبری را دارد. با توجه به چنین فضایی مباحث را به هر صورتی که تشخیص میدهید شکل دهید و مطرح کنید ولی مواظب باشید که در شرایطی هستیم که در بسیاری موارد روی موضوعات – اعم از سیاسی و یا فرهنگی – فکر نمیشود، باید جامعه را به سوی تفکر جلو برد و نه به سوی دستهبندیها و ما هم بشویم یک دستهای کنار سایر دسته ها.
● طرفداران احمدینژاد دو دسته هستند
بنده معتقدم طرفداران آقای احمدینژاد دو نوع هستند. عدهای از اصولگرایان که براساس اشارات مقام معظم رهبری به آقای احمدینژاد وقتی شهردار تهران بودند، نظر کردند، آن وقتی که رهبری فرمودند: امروز رایحه خوش خدمت از شهرداری به مشام میرسد. این اصولگرایان در عین طرفداری از آقای احمدینژاد، سایه به سایه رهبری جلو میروند و در عمل، میل و تحلیل رهبری از امور را بر میل و تحلیل خودشان ترجیح میدهند، اینها موفقاند و خدا هم کمکشان میکند تا به تعبیر رهبری جایگاه گفتمانی آقای احمدینژاد را درک کنند، خداوند نوری به اینها میدهد که میفهمند مبنای موضعگیری مقام معظم رهبری نسبت به دولت دهم کجاست. این افراد طرفدار احمدی نژادی هستند که خود را فرزند انقلاب اسلامی میداند و نه فرزند اصولگرایانی که با یک نگاه حزبی چنگ بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ ما انداختهاند، بدون آنکه بتوانند یک «نه گفتن» به ظالمان را در عرصه جهانی از خود نشان دهند.
اما عدهای را هم میشناسم که از سر احساسات و در راستای مقابله با رقبای آقای احمدینژاد از آقای احمدینژاد طرفداری میکنند، بدون آنکه تحلیل درستی از جایگاه تاریخی آقای احمدینژاد و یا مبانی فکری ایشان داشته باشند که باید بشدت از این افراد فاصله گرفت، اینها باید آمدن پا به پای امام و رهبری را تمرین کنند، آن وقت انشاءالله از اینکه گرفتار افراطگری شوند نجات پیدا میکنند. ما در روش عرفایی مثل حضرت امام(ره) و مرحوم ملاصدرا چیزی داریم به نام «مخفیکاری عرفانی» که در آخر کتابهایشان مینویسند: از تو میخواهم که این مطالب را جز نسبت به اهلش، بخل بورزی. و در همین راستا آیتالله جوادی فرمودند: «علامه طباطبایی «رحمهاللهعلیه» معتقد بودند زمان طرح معاد در حوزهها نرسیده است» و بنده فکر میکنم ما در طرح بعضی از معارف الهی در چنین شرایطی هستیم بهطوری که حقبودن آن معارف یک جنبه قضیه است، جنبه دیگر آن این است که به ظرفیت مخاطبان هم باید توجه کرد. باید فکر کنیم که در حال حاضر در کجای تاریخ خود قرار داریم. رهبری معظم انقلاب با توجه به همه این امور میفرمایند: بحمدالله ما رو به جلوییم. چون جایگاه انقلاب اسلامی را میشناسند و از نفوذ روح انقلاب غافل نیستند.
● انقلاب اسلامی از همه جریانهای غیروفادار عبور خواهد کرد
حقیقتی در درون انقلاب اسلامی حاضر است که به مرور از همه جریانهایی که
به اهداف انقلاب وفادار نیستند عبور میکند و به فرهنگی رجوع دارد که حضرت
روحالله «رضواناللهتعالیعلیه» در سیاست و در فرهنگ پایهگذاری کرد و
مسلم نقشههای دشمن عقیم میماند. مقام معظم رهبری در 14 خرداد امسال - سال
1391- در حرم حضرت امام(ره) این نکته را تذکر دادند که چرا میگویید حیات
معنوی انقلاب ضعیف شده است، چرا به اعتکافهایی که تشکیل میشود نگاه
نمیکنید؟ از یک طرف در دانشگاه با چند دختر و پسر بیپروا روبهرو میشوید
که موازین اسلامی را رعایت نمیکنند ولی در همان دانشگاه بروید و به
جوانان ناب، از دختر و پسر نظر کنید که جهت انجام اعتکاف از همدیگر سبقت
میگیرند، مواظب باشید این همه رجوع به معنویت را ندیده نگیرید و بدانید
حاصل انقلاب این است که شما در اعتکافها میبینید و آن بیپرواییها رفتنی
است و چون فرهنگ غرب رفتنی است. وقتی غرب خود را بیآینده مییابد حاضر
است با تمام وجود با ما بجنگد. روش ما حکمت است و نه درگیری، بر عکس
سعودیها که مجبورند همین حالایشان را حفظ کنند، چون آیندهای ندارند،
آینده از آن فرهنگ اهل البیت(ع) است که روایات به آن اشاره دارد، ما در
مقابله با جریان بیحجابی یک جبهه درست نمیکنیم ولی بدون این که به آنها
ارزش بدهیم میدانیم تاریخ ما با حیات فرهنگی با نشاط خود آنها را پشت سر
میگذارد. انقلاب اسلامی با روح معنوی خود کاری میکند که به لطف الهی
اینها به حاشیه بروند و استقبال دانشجویان از حضور در مراسم اعتکاف این را
نشان میدهد. برای این که زمانهمان را درست بشناسید و گرفتار افراط و
تفریط نشوید این اعتکافها را از یک طرف و نهادهایی که با انقلاب هماهنگی
لازم را ندارند، از طرف دیگر بررسی کنید و تنها ناکامیهای ما را در آن
نهادها مد نظر نداشته باشید.ما از نظر نشاط تاریخی خود در شرایطی هستیم که
میتوانیم از شکستهای خود سرمایه بزرگی بسازیم، همانطور که تحریمها را
به فرصت تبدیل کردیم.
درباره استاد طاهرزاده
استاد اصغر طاهرزاده متولد 1330است. وی پس از اخذ دیپلم در
سال 1350، در رشته زمین شناسی وارد دانشگاه اصفهان شد و در همین سال پس از
آشنایی با مبانی فکری امام خمینی(ره) و کتاب ولایت فقیه یگانه محور زندگی
خود را دین تعیین کرد. (دینی که از سیاست جدا نیست.) استاد طاهرزاده پس
از فراغت از دانشگاه در حین اشتغال به کار در یکی از شرکتهای مهندسی در
تهران، مطالعات حوزوی را آغاز کرد و بالاخره به توصیه شهید بهشتی(ره) جهت
کمک به تحقق انقلاب اسلامی به استخدام در وزارت آموزش و پرورش درآمد و در
کنار آن نیز مطالعات حوزوی را در قم دنبال کرد.
گرچه استاد در چند دوره مسئولیتهای اجرایی نظیر معاونت پرورشی و
مدیر کل آموزش و پرورش و مدیر کل بنیاد شهید استان اصفهان را عهدهدار شد
ولی همواره دغدغه اصلی ایشان توجه به فرهنگ عمیق و ناب اسلامی و فهم و
ارائه آن بوده است و لذا هنگامی که احساس میکرد مسئولیت اجرایی شرعاً
برایش واجب نیست کار را به دیگری میسپرد و خود به کار دینی میپرداخت که
در این راستا جلسات تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و شرح روایات معصومین را
طرحریزی کرد که تاکنون ادامه دارد. استاد طاهرزاده عمدتاً تحت تأثیر حکمت
متعالیه ملاصدرا و عرفان محیالدین است و امامخمینی(ره) و علامه
طباطبایی(ره) و آیتالله جوادی آملی را برای خود نمونههای خوبی از تفکر
دینی و تحرک سیاسی اجتماعی میداند و معتقد است اگر سازمان فکری جامعه ما
از چشمه ناب تفکر این بزرگواران سیراب شود، سعادتی را که دین اسلام برای
آنها آورده، بدست خواهند آورد و آنچه ایشان در دانشگاه و مراکز تربیت معلم
و جلسات منظم هفتگی که با حضور تعداد زیادی شاگرد برگزار میشود دنبال
میکنند، همه و همه در راستای تحقق همین عقیده است.